فروشگاه ساز رایگان فایل ، همکاری در فروش فایل | سل یو

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش های چندگان

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش های چندگان
خرید آنلاین
گارانتی خرید

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود.

مبلغ قابل پرداخت 35,100 تومان

پرداخت و دانلود

تاریخچه هوش

هر چند از آغاز تمدن تاكنون، آدمی درباره ماهیت هوش و اهمیت آن اندیشه فراوان كرده است، اما باید اذعان داشت كه مطالعه علمی هوش از اواخر قرن 19 آغاز شد. در دهه 1860 چارلز داروین نظریه تكامل گونه‌ها را مطرح كرد. وی همچنین در مورد ویژگی‌های روان‌شناختی مثل خصوصیات عقلانی و احساسی نیز كنجكاو بود. چندی نگذشت كه وی روی گروه‌های انسانی (مثل نوزادان، كودكان، بزرگسالان، كند ذهن‌ها و تیزهوشان) شروع به مطالعه كرد اما مطالعات وی بیشتر به صورت نظری بود (گاردنر، 1999).

در همان زمان هربرت اسپنسر و سرفرانسیس گالتون تحت تأثیر نوشته‌های داروین در مورد منشأ تفاوت‌های انواع، اصطلاح لاتین هوش را به‌كار بردند. آن‌ها این اصطلاح را برای اطلاق به تفاوت‌های افراد در توانش‌های ذهنی در نظر گرفتند (روحانی، 1385).

برخلاف اسپنسر، گالتون با فلسفی نمودن ماهیت هوش موافق نبود. وی سعی كرد تا مبنای وراثتی آن را ثابت كند (همان منبع). وی برای اولین بار آزمایشگاهی تأسیس كرد كه در آن مدارك و شواهدی در مورد اختلاف ذهنی افراد به صورت تجربی گردآوری كرد (گاردنر، 1999).

تاریخچه‌ی این تفكر كه انسان دارای توانایی ذهنی قابل اندازه گیری است، حداقل به كتاب فرانسیس گالتون در سال 1869 با عنوان « نبوغ ارثی » برمی گردد. این نظریه سرآغاز نظریه‌ی روان سنجی جدید در ارتباط با توانایی های ذهنی بود. بعد از ایشان متخصصان زیادی به این عرصه وارد شدند و موجبات پیشرفتهای فراوانی را فراهم آوردند. از آن جمله می توان به استنفورد بینه، سیمون، ترمن، مریل، وكسلر، هب، ترستون و استرنبرگ اشاره كرد .

بعد از این افراد در سال 1983 هاوارد گاردنر تئوری هوش های چند گانه را مطرح ساخت و عرصه‌ی تعلیم و تربیت را به كلی دگرگون ساخت. او معتقد بود كه انسان دارای هوش های زیادی می باشد كه در آغاز ایشان به هفت نوع هوش كه عبارتنداز: 1- هوش بدنی- جنبشی  2- هوش بین فردی 3- هوش كلامی – زبانی 4- هوش منطقی-ریاضی 5- هوش درون فردی 6- هوش فضایی 7- هوش موسیقیایی،  اشاره نمود كه بعدها در خلال مطالعات خود دو هوش دیگر تحت عنوان هوش طبیعت گرایی و هوش وجود شناسی را نیز به این لیست اضافه نمود .

گاردنر نظریه های سنتی هوش را مورد انتقاد قرار داد و اشاره كرد كه آنها تمام توانایی های انسان را در بر نمی گیرند. نظریه‌ی هوش های چندگانه ابتدا توسط تعدادی از روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت رد شد. اما بعدها مورد توجه زیادی به خصوص در عرصه‌ی تعلیم و تربیت قرار گرفت.

این تئوری اشاره دارد كه انسان ها دارای تمام این هوش ها هستند اما تركیب این هوش ها در نزد افراد متفاوت است. یكی ممكن است در هوش منطقی-ریاضی قوی باشد و دیگری در هوش موسیقیایی.

با این فرضیه معلمان و متخصصان تعلیم و تربیت بار سنگینی را به دوش خواهند داشت. اولین وظیفه آنان شناخت استعدادها و توانایی های دانش‌آموزان خود می باشد و قبول این نكته كه آنها افرادی منحصر به فرد و بی همتا هستند و در گام دوم متناسب ساختن روش های تدریس با این استعدادهای متنوع می باشد.

این تئوری مورد استفاده‌ی بسیاری از مدارس در آمریكای شمالی و سایر نقاط جهان قرار گرفت و پیامدهای مثبتی را به همراه داشت. البته كسانی هم بودند كه از كاربرد این تئوری در مدارس انتقادهای فراوانی نمودند به هر حال تأثیر مثبت این تئوری بر فرآیندهای آموزشی در مدارس به راحتی قابل انكار نیست.

2-3- نظریه های مختلف در ارتباط با هوش

این نظر كه انسان دارای توانایی های ذهنی قابل اندازه گیری است، حداقل به كتاب فرانسیس گالتون[1] در سال 1869 با عنوان « نبوغ ارثی » بر می گردد. نظریه‌ی گالتون مبنی بر اینكه برای توانایی های ذهنی افراد محدویت های متفاوتی وجود دارد، ‌سر آغاز نظریه‌ی روان سنجی جدید در ارتباط با توانایی های ذهنی بود. (پلامین[2]، 1988)

علاوه بر این، بینه و سیمون معتقد بودند كه قبل از طراحی هر گونه برنامه ی درسی، روشی نیاز است تا كه بتوان به كمك آن، عملكرد عمومی ذهن دانش‌آموزان را اندازه گیری كند.

براساس این فرض بینه وسیمون آزمونی ساختند كه برای اندازه گیری هوش طراحی شده بود. آزمون‌های آنها بر اساس این تعریف بود كه در هوش، یك استعداد فكری بنیادی وجود داردكه تغییر یا فقدان آن برای زندگی اهمیت فراوانی دارد. این استعداد فكری، داوری است و یا می توان آن را حس خوب، حس عملی، قریحه و استعداد فكری فرد برای تطیق خویش با محیط نامید. (بینه وسیمون، 1905 )

گام مهم بعدی برای طراحی مقیاس های اندازه گیری هوش در ایالات متحده ی آمریكا برداشته شد و ترمن سردمدار آن بود. برای مدت بیست سال نسخه ای از آزمون بینه و سیمون كه در سال 1916 توسط استنفورد اصلاح گردید،‌ وسیله ی اندازه گیری هوش در آمریكا بود ولی به مرور زمان مشخص گردید كه آزمون مذكور از جهاتی رضایت بخش نیست. به همین دلیل ترمن و مریل نسخه‌ی تجدید نظر شده‌ی آزمون استنفورد -  بینه را به چاپ رساندند. (مریل وترمن[3]،1973)

آزمون وكسلر برای اندازه گیری توانایی های ذهنی افراد یكی از رویدادهای مهم دیگر بود. این آزمون با آزمون های قبلی دارای سه تفاوت اساسی بود كه عبارتند از: 1- این آزمون بر عكس آنها برای بزرگسالان طراحی شده بود. 2- بر اساس آزمون های زیر مجموعه ی آن سازماندهی شده و مبتنی بر سطوح سنی نبود. 3- هم هوشبهر كلامی و هم هوشبهر غیر كلامی را اندازه گیری می نمود. (ناگلیری[4]،1988)، هب[5] (1949) اشاره می كرد كه باید بین آنچه او هوش A  و هوش B  می نامد تفاوت قائل شد. او هوش A  را استعداد فكری ذاتی فرد می دانست كه وی به هنگام تولد دارای آن می باشد و هوش B  را میانگین یا سطح معمول عملكرد ذهنی می دانست كه توسط فرد نشان داده می شود .

البته هب ادعا نمی كرد كه دو نوع هوش وجود دارد بلكه معتقد بود كه هیچ یك از این دو نوع هوش قابل مشاهده نیست ولی هوش B   بیشتر قابلیت اندازه گیری دارد. (هب،1949)

نظریه های چند عاملی هوش نیز در این راستا تحولات چشم گیری داشته اند. این نظریه ها بر این اساس استوار هستند كه هوش از طریق عوامل مجزا و یا توانایی های اساسی به بهترین شكل قابل تعریف است. ترستون[6] (1938) اظهار داشت كه هوش از شش عامل )عددی، کلامی، فضایی، روانی کلمات، استدلال، حافظه طوطی وار) تشكیل شده است به طوری كه هر یك از آنها با چندین عملیات ذهنی دیگر درگیر است. به نظر ترستون این شش عامل توانایی های اولیه‌ی مغزی است. از آنجا كه او این عوامل را مستقل می پنداشت گمان می كرد كه افراد در یك یا چند عامل نمره‌ی بالا بگیرند در حالی كه در سایر عوامل نمره‌ی پائین بگیرند.  همان طور كه بعداْ مشخص شد ترستون هیچ وقت نتوانست اطلاعات لازم را برای حمایت كامل از نظریه‌ی شش عاملی را به دست آورد و لذا به این نتیجه رسید كه حتماً یك عامل عمومی وجود دارد كه هر یك از شش عامل اولیه توان مغزی را تحت تأثیر قرار می دهد. لازم به ذكر است كه معروف ترین نظریه‌ی چند عاملی هوش متعلق به گیلفورد است كه دارای یك صد و بیست عامل مجزا بود. (گلاورر و برانینگ،1949،ص114)

نظریه‌ی سه وجهی استرنبرگ یكی دیگر از نظریه های هوش است كه معتقد است هوش سه وجه مهم دارد : 1- اجزای عملكرد  2- اجزای كسب دانش  3- فرا اجزا.

اجزای عملكرد عبارت است از فرآیندهای شناختی كه در انجام وظایف شركت دارند. دومین جنبه ی مهم هوش اجزای كسب دانش است. افراد این جزء را به كار می گیرند تا مشخص كنند كه آیا برخی اطلاعات ارزش یادگیری دارد یا نه؟ در صورتی كه جواب مثبت باشد فرد اجزای كسب دانش را به كار می گیرد تا اطلاعات مزبور را از طریق ربط آن با دانش قبلی خود با معنا سازد.

اجزای كسب دانش به تنهایی نمی توانند نشان دهنده ی هوش باشند، یك جزء سوم به نام فرا اجزا لازم است تا مشخص كند كه چگونه افراد عملكرد و اجزای كسب دانش را هدایت می كنند. فرا اجزا همان فرآیندهای مدیریتی است كه مسئول درك ماهیت مسائل، تصمیم گیری در این مورد كه از كدام یك از اجزای عملكرد برای برخورد با مسأله ای خاص باید استفاده كرد.

استرنبرگ تفاوت افراد در عملكرد ذهنی را ناشی از تفاوت ایشان در این سه وجه هوش می‌داند و معتقد است افرادی كه از نظر ذهنی قوی هستند بیشتر وقت خود را صرف پردازش های مربوط به فرا اجزا می‌كنند. به نظر استرنبرگ تفاوت‌های اصلی توان ذهنی ناشی از عملكرد مدیریتی است. (همان منبع، ص120)


[1] . Frances Gatton

[2] . Plomin

[3] . Terman & Merrill

[4] . Naglieri

[5] . Hebb

[6] . Thurston

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود.

مبلغ قابل پرداخت 35,100 تومان

پرداخت و دانلود

اشتراک بگذارید:

برچسب ها : دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش‌های چندگان

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر